حبیب رضایی یا همان عباس آژانس شیشه‌ای اگرچه از بازیگران مطرح سینمای ایران است اما در سال‌های اخیر به دلیل وجود فضای بسته در سینمای ایران ترجیح داده در فیلم‌های سینمای ایران کمتر به عنوان بازیگر حاضر شود.
حبیب رضایی که اولین فیلمش آژانس شیشه‌ای بود بعدها در فیلم‌های فیلمسازان مطرحی چون مهرجویی، میرکریمی، حمید نعمت‌الله، کمال تبریزی، فریدون جیرانی و... به عنوان بازیگر حضور داشت. البته او در چهار پنج سال اخیر با حضور در دو فیلم عبدالرضا کاهانی حضور متفاوت‌تری در سینما داشته است. او همان‌طور که خودش می‌گوید به دلیل وجود نداشتن نقش‌های مناسب و فیلمنامه خوب، ترجیح داده که از بازیگری به دور باشد و بیشتر به چیزی که به بازیگری نزدیک‌تر است یعنی همان انتخاب بازیگر و بازیگردانی برود. حبیب رضایی البته در سال‌های اخیر کمتر تجربه بازیگردانی داشته چون از نظر او کار انرژی‌بر و بی‌ثمری است و دیده هم نمی‌شود ولی با این وجود او در فیلم جدید کمال تبریزی یعنی طبقه حساس به عنوان بازیگردان حضور داشته است.
با او در پشت صحنه فیلم طبقه حساس گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید:
آقای رضایی، مقداری درباره حضورتان در فیلم طبقه حساس توضیح می‌دهید؟
راستش توضیح ویژه‌ای ندارم که بدهم. مثل اکثر کارها و مخصوصا کارهای آقای تبریزی که معمولا لطف می‌کنند و من را در جریان روند پیشرفت پروژه‌ها قرار می‌دهند، در این مورد هم از دو سال پیش که تصمیم به ساخت فیلمنامه خوب آقای قاسمخانی گرفتند، من در کنار این پروژه بودم و در طول دو سالی که با کج‌سلیقگی آقایان به ظاهر مسئول، در محاق توقیف بود، مترصد آزاد شدن سینما از قید و بند تاریک مدیریت قبلی بودیم که به محض آغاز شدن پیش‌تولید من هم به جمع عزیز این فیلم -خوشبختانه- پیوستم و کار را جلو بردیم.
انتخاب آقای عطاران چگونه شکل گرفت؟
این فیلم قرار بود دو سال پیش با حضور جناب پرستویی ساخته شود، که بعد از معوق شدن تولید فیلم، زمانی‌که امکان ساخت فراهم شد، برنامه‌های کاری آقای پرستویی با برنامه‌ریزی این فیلم، با کمال تاسف، همخوان نشد و من قبل از این‌که اصلا به‌طور رسمی مسئولیتم را در این پروژه شروع کنم، در صحبت‌های عادی که با آقای تبریزی و پیمان قاسمخانی داشتیم و با توجه به مشکلات تولیدی که تهیه‌کننده- جناب نوروزبیگی- با پیشنهاد مالی بعضی از دوستان بازیگر داشتند از من پرسیده شد به نظرت چه کسی می‌تواند از پس این نقش - با توجه به ویژگی‌های خاص متن- بربیاید. من همان‌جا از ابتدا یادآوری کردم به جز آقای پرستویی. فکر می‌کردم رضا عطاران با طراحی خاصی از بازی می‌تواند گزینه بسیار خوبی باشد. دوستان همگی استقبال کردند و در عرض 24 ساعت شرایط حضور رضا در فیلم تثبیت شد. علت پیشنهاد من هم جنس خاص متن و درعین‌حال آشنایی با میزان انعطاف و توانایی‌های هنوز کامل کشف‌نشده رضا عطاران بود. الان که محصول را می‌بینیم از خود پیمان قاسمخانی که خالق این شخصیت است تا جناب تبریزی که با وسواس به بازی رضا دقت می‌کند، معترف هستند که بهترین گزینه بدون تردید رضا عطاران بوده.
جنس بازی بقیه بازیگران چگونه است؟
بقیه بازیگران هم تابع شیوه‌ای هستند که آقای تبریزی برای این فیلم در نظر دارند. یعنی اجرای بسیار جدی از موقعیت‌های متضاد و گاه غیرمعمول.
گویا در این فیلم از بازیگران تئاتر و بازیگران جدیدی نیز استفاده شده است... .
اصولا من همیشه سعی می‌کنم اگر فیلمنامه و موقعیت و شرایط تولیدی فیلم اجازه بدهد از کسانی استفاده کنم که برای دیده شدن ‌فرصت کمتری داشته‌اند. مثال برای این فیلم، صداپیشه‌های سریال کلاه‌قرمزی هستند که در تاثیرگذاری و زنده کردن لحظات جدا بی‌نظیرند یا دوستان دیگری که در تئاتر بسیار فعال هستند و خوش می‌درخشند. من این لذت را تجربه کرده‌ام که اولین حضورها را با بازیگران بسیار خاص و متبحر تجربه کنم. مثلا حسن معجونی اولین پلان زندگی‌اش را در فیلمی که من مسئول انتخاب بازیگر آن بودم بازی کرد یعنی فیلم همیشه پای یک زن در میان است. یا پیام دهکردی در فیلم یک تکه نان یا هومن برق‌نورد و قبل‌ترها امیر آقایی. یا استاد اسماعیل خلج بعد از ۲3-۲2سال در فیلم یک تکه نان. این در کنار بازیگرانی که به‌طور مطلق اولین تجربه‌ بازیگری را با هم از سر گذراندیم، به گنجینه بازمانده از این همه سال کار کردن من تبدیل شده است که به آن می‌بالم. من همیشه اعتقاد داشته‌ام که ترکیب بازیگرها جواب می‌دهد و نه تک‌پرسوناژ خاص. یعنی اگر ما زن و شوهری را انتخاب می‌کنیم باید ترکیب آن‌ها درست باشد. نمی‌شود اگر بازیگر زن فیلم امکان حضور پیدا نکرد همان بازیگر مرد را، مرد را نگه داریم. من اعتقاد دارم که باید ترکیب هردو تغییر کند. مثلا در این فیلم که یک خانواده کمالی داریم باید ترکیب کل خانواده درست باشد. اگر یکی از آن‌ها نمی‌آمد از نظر من باید کل مجموعه بازیگرها عوض می‌شد و باید تغییرش می‌دادیم. همیشه این ترکیب برایم جذاب بوده است و همیشه آقای تبریزی و فیلم‌هایشان این امکان را به من داده‌اند و این لطف را داشته‌اند که بتوانم ترکیب‌های مختلف را تست کنم. این از مارمولک شروع شده و تا به امروز وجود داشته است. این‌جا هم مثل فیلم مارمولک یا فیلم‌های دیگر، مجموعه‌ای را انتخاب می‌کنیم که آدم‌ها، مناسب نقش باشند تا این‌که فکر کنیم و اصرار داشته باشیم اسم یا شخص خاصی حتما در این ترکیب‌ها باشد.
به نظر می‌رسد طبقه حساس فیلم متفاوتی در کارنامه آقای تبریزی است؟
در میان فیلم‌های آقای تبریزی، طبقه حساس فیلم متفاوتی است. چون این تفاوت از ساختار و پایان‌بندی فیلمنامه آغاز شده است و نوع کار‌گردانی هم به نظرم بسیار متفاوت است. جنس دکوپاژ فیلم نیز حداقل در فیلم‌هایی که من تابه‌حال با ایشان کار کرده‌ام با این جزییات و با این زاویه‌های خیلی زیاد دیده نشده. قهرمان قصه نیز قهرمان کنشمندی است و روی محیط پیرامونش تاثیر می‌گذارد. امیدوارم فیلم طبقه حساس در خور اسم آدم‌هایی باشد که درآن هستند و بازی می‌کنند. من به موفقیت این فیلم امیدوارم.
به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر بیشتر ترجیح داده‌اید که در زمینه انتخاب بازیگر یا بازیگردانی فعال باشید تا بازی کردن در فیلم‌ها.
من همه زندگی‌ام بازیگری است. متاسفانه در این سال‌ها فیلمنامه خوبی نوشته نشده یا بهتر بگویم اجازه ساخته شدن فیلم‌هایی با فیلمنامه‌های خوب داده نشده که آدم به خودش بگوید چرا در این فیلم بازی نکردم. وقتی فیلم‌ها و نقش‌های خوبی به آدم پیشنهاد نمی‌شود همیشه گفته‌ام می‌آیم به سمت چیزی که به بازیگری نزدیک‌تر است.
اصولا من بازیگردانی را تقریبا کنار گذاشته‌ام یا خیلی‌خیلی کم انجام می‌دهم. الان هم بعد از چند سال است که دارم این کار را می‌کنم. برای این‌که بسیار کار انرژی‌بر و بی‌ثمری است و کمتر پیش می‌آید که کسی متوجه آن شده و آن را ببیند. از سوی دیگر شما وقتی بازی می‌کنی تنها مسئول نقش خودت هستی و وقتی بازیگردانی می‌کنی برای تک‌تک نقش‌ها باید مراحل مختلف حسی و ذهنی را طی کنی و کار سخت و سنگین و توانفرسایی است و قضاوت درستی هم نمی‌شود و حتی برای عناصر حرفه‌ای سینما «هنوز» باید توضیح بدهی که چه کار ‌داری می‌کنی. من در اولین کاری که به عنوان بازیگردان حضور داشتم فیلم «من ترانه ۱۵سال دارم» بوده و نزدیک به ۱4ـ۱3سال از آن زمان می‌گذرد. ولی همچنان باید برادری این حرفه را در هر پروژه ثابت کرد... بگذریم. البته انتخاب بازیگر از این قاعده مستثناست و برای من که بازیگری، امری حیاتی است و بسیار گرانقدر و خیلی نمی‌خواهم از این عرصه دور باشم امکان مناسب و فرصت خوبی است که بیات نشوم و به قول سهراب سپهری پنجره دل را باز کنم و حال و هوایی بخورم. ان‌شاءالله فضا باز و فیلمنامه‌های خوبی نوشته شود و ما از فضای خفگی و اختناق چهار سال اخیر رها شویم و از این نگاه‌های بسیار بی‌رحم و بی‌ربط به سینما که کوچک‌ترین درک و خرد جمعی در آن وجود نداشته است راحت شویم. امیدوارم این سال‌های تلخ به عنوان یک کابوس دیگر برای ما تکرار نشود. امیدوارم فضای بهتری را ببینیم و فیلم‌ها راحت‌تر ساخته شوند. این چهار سال اخیر که فاجعه بود. امیدوارم در سال‌های پیش‌رو اتفاق‌های مثبتی بیفتد.
از سال‌های اخیر که بدتر نمی‌شود.
من عادت دارم این جمله شما را نگویم. من هیچ‌وقت نمی‌گویم مگر از این بدتر هم می‌شود؟ ممکن است از این بدتر هم بشود. فقط باید امیدوار باشیم که از این بهتر باشد. به نظرم اول از همه خیلی از مخروبه‌ها در عرصه فرهنگ و هنر باید تعمیر شده و بعد همت جمعی به کار آید و بناهای بهتری ساخته شود. حق این سینما با این همه نیرو و انرژی خلاق و شریف، ‌بسیار بیشتر از جایگاهی است که الان برایش می‌بینیم. امیدوارم دوره بیماری و کما و سکته، رو به اتمام باشد و روزهای آینده روزهای اعتماد، خلاقیت، شایسته‌سالاری، آزادی اندیشه و دل‌آگاهی باشد.

بهار