خوشبختي؛ در دسترس‌ترين ثروت دنيا
جام جم آنلاين: اينها حرف‌هاي منتسب به چارلي چاپلين است، وقتي مي‌خواهد از خوشبختي بگويد: «آنقدر بخندي كه دلت درد بگيرد، براي مسافرت به يك جاي زيبا بروي، بعد از اين‌كه از مسافرت برگشتي ببيني هزار نامه داري، به آهنگ مورد علاقه‌ات گوش بدهي، به رختخواب بروي و به صداي بارش باران گوش كني،

از حمام كه بيرون آمدي ببيني حوله‌ات گرم است، در آخرين امتحانت قبول شوي، در جيب شلواري كه مدت‌هاست نپوشيدي پول پيدا كني، براي خودت در آينه شكلك دربياوري و بخندي، تلفن نيمه شب داشته باشي و حرفت ساعت‌ها طول بكشد، بي‌دليل بخندي، به‌طور تصادفي بشنوي كه يك نفر از تو تعريف مي‌كند، عضو يك تيم باشي، از بالاي تپه به غروب خورشيد نگاه كني، دوستان جديد پيدا كني، كساني را كه دوستشان داري خوشحال ببيني، كنار ساحل قدم بزني، كسي را داشته باشي كه بداني دوستت دارد يا يادت بيايد كه دوستانت چه كارهاي احمقانه‌اي كردند و بخندي و بخندي و.. باز هم بخندي.»

چاپلين زندگي را به همين سادگي شيرين مي‌كند و به ما ياد مي‌دهد خوشبختي آن شانس نهفته در قله قاف نيست كه دست كمتر كسي به آن برسد، بلكه اين احساس دم‌دستي‌ترين ثروت دنياست كه اگر فقط كمي دستت را به سمتش دراز كني، صيدش خواهي كرد.

بيراهه‌هاي خوشبختي

ما خيلي وقت‌ها اشتباه مي‌كنيم؛ ما به سمت خوشبختي خيز برمي‌داريم، اما اغلب، راه را اشتباه مي‌رويم. يكي تا توان دارد كار مي‌كند كه خانه‌اي بزرگ بخرد، يكي شبانه‌روز تلاش مي‌كند جديدترين خودروي بازار را سوار شود، يكي هميشه چشمش به طلاهاي زرگري است و به خريد آن سرويس طلاي جديد كه تحسين‌برانگيز است، فكر مي‌كند. ديگري به بچه‌دار شدن مي‌انديشد، يكي به پرداخت سريع اقساطش، يكي هم به ازدواج با آدمي معروف و سرشناس و همه براي رسيدن به اين اهداف تلاش مي‌كنند و انرژي مي‌گذارند، چون فكر مي‌كنند اگر به اينها برسند، خوشبخت‌اند.

اما جنس خوشبختي با همه اين تقلاها فرق دارد، خوشبختي بايد از درون وجودمان بجوشد و به بيرون تراوش كند كه اگر اينچنين نشود، محال است كسي بتواند خوشبختي را به ما تزريق كند. براي همين است كه مي‌گويند خوشبختي بايد درون كاسه سرمان باشد نه در اسباب و اثاثيه‌اي كه دور و برمان جمع مي‌كنيم؛ همان‌هايي كه بتدريج به جاي اين‌كه خوشحالمان كند راه نفسمان را مي‌بندد و دلتنگ‌مان مي‌كند.

پول كجاي ماجرا ايستاده

اين جمله را شنيده‌ايد كه مي‌گويد پول حتما خوشبختي نمي‌آورد، اما فقر قطعا بدبختي مي‌آورد؟ اين جمله مي‌خواهد نقش پول در زندگي ما آدم‌ها را نشان دهد و​ گرچه تا حدي درست مي‌گويد، اما كمي هم به اشتباه رفته است.

پول مانع خوشبختي نيست، با اسكناس‌هاي كار راه‌انداز، مي‌شود آدم‌هاي زيادي را خوشحال كرد و كار آدم‌هاي زيادي را راه انداخت. كمترين ماموريت پول در زندگي اين است كه رفاه را به ما هديه دهد و راه رسيدن به آرزوها را هموارتر كند.

اما اگر ثروت ما در زندگي هنگفت نباشد و پولي كه هر ماه به دستمان مي‌رسد در حد رفع حاجت باشد به اين معني نيست كه ما خوشبخت نيستيم و چرخيدن‌مان حول و حوش خط فقر، باعث بدبختي است. پول نه لزوما كسي را خوشبخت مي‌كند و نه لزوما كسي را بدبخت، چون پول فقط يكي از صدها شرط براي خوشبخت بودن است و بودن يا نبودنش به تنهايي ارتباطي با احساس خوشايند خوشبختي ندارد.

يادآوري آماري كه چند سال پيش در پايتخت به دست آمد و در رسانه‌ها سر و صدا به پا كرد، هنوز هم جذاب است. اين آمار نشان مي‌داد ۶۸ درصد ازدواج‌هاي انجام شده در يكي از تالارهاي مشهور شهر تهران به طلاق منجر شده است، يعني از 100 زوجي كه جشن ازدواجشان را در اين تالار برگزار كرده‌اند، ۶۸ نفر كارشان به طلاق كشيده است.

نكته: بحران‌هاي عاطفي ناشي از تجربيات منفي مثل طلاق يا ابتلا به بيماري اگر با فقر اقتصادي همزمان باشد تشديد مي‌شود؛ به اين معنا كه شايد پول نتواند براي فرد توليد شادي كند، اما بي‌پولي به‌ طور قطع با دردها و بحران‌هاي عاطفي در ارتباط است

اين 100 زوج آنقدر ثروتمند و بي‌نياز از مال دنيا بودند كه طبق محاسبه مردم كوچه و بازار بايد در نهايت خوشبختي زندگي مي‌كردند، آن هم در شرايطي كه مهريه عده‌اي از آنها سكه بهار آزادي به ارتفاع كوه هيماليا (8000 سكه) بود و ارزش تقريبي خودروهاي مهمانان حاضر در تالار حدود ۲۰ ميليارد تومان برآورد مي‌شد.

اين جمله‌ها طرح افسانه نيست، اينها حقايق زندگي بخشي از آدم‌هاست كه با اين‌كه پول زيادي دارند، اما هيچ‌گاه طعم خوشبختي را نمي‌چشند؛ البته نه به اين دليل كه پول چيز بدي است بلكه به اين علت كه اينها​ غير از پول چيزي براي دلخوش بودن ندارند.

معجون 60 قلم

خوشبختي در زندگي آنقدر مهم است كه دانشمندان را هم درگير كرده است. آنها نيز اين سوال را در ذهن خود مرور كرده‌اند كه آيا اگر كسي فقط پول داشته باشد و احتياجات مادي‌اش به سرعت برآورده شود، خوشبخت واقعي است يا اين‌كه اگر او نيز سفره دلش را باز كند از عطش‌اش براي خوشبختي حرف مي‌زند؟

دانيل كانمان، روان‌شناس آمريكايي چند سال قبل در پي يافتن پاسخ اين پرسش‌ها برآمد. او دست به انجام تحقيقي زد كه در نهايت نشان داد پول قادر به خريد عشق نيست، اما اگر آدم‌ها در سراسر زندگي‌شان درآمد كمي داشته باشند، پولي كه يكمرتبه وارد زندگي‌شان مي‌شود حتما آنها را خوشحال مي‌كند.

كانمان در اين پژوهش از افراد خواست تا هر روز ميزان شادي خود را براساس تجربه احساسات مختلف مثل رضايت، ناراحتي، نگراني و لذت تعيين كنند و پس از آن براساس ميزان رضايت خود از زندگي، امتيازي از صفر تا ۱۰ به خود بدهند. نتايجي كه اين روان‌شناس به آن دست يافت، قابل توجه است. او دريافت ميزان رضايت از زندگي همواره با افزايش درآمد بالا مي‌رود و اين احساس رضايت سطح شادي را نيز افزايش مي‌دهد، البته به اين شرط كه درآمد سالانه افراد از 75 هزار دلار بيشتر يا كمتر نباشد.

اگر قرار باشد اين رقم را در كشورمان محاسبه كنيم، بي‌شك افراد كمي شامل نتايج اين تحقيق مي‌شوند، اما اگر گفته‌هاي كانمان را بومي كنيم، پيداست منظور او داشتن سطح اقتصادي و رفاهي متوسط به بالا​ست كه در تمام طول سال‌هاي زندگي نيز شكلي ثابت دارد و دستخوش تغييرات ناگهاني و افت و خيزهاي نگران‌كننده نمي‌شود.

كانمان در عين حال به نتيجه ديگري نيز رسيد كه گفته برخي از ما ايراني‌ها را تاييد مي‌كند؛ گفته همان‌هايي كه معتقدند بي‌پولي مي‌تواند سبب بدبختي شود. اين روان‌شناس دريافت كه بحران‌هاي عاطفي ناشي از تجربيات منفي مثل طلاق يا ابتلا به بيماري اگر با فقر اقتصادي همزمان باشد تشديد مي‌شود؛ به اين معنا كه شايد پول نتواند براي فرد توليد شادي كند، اما بي‌پولي به‌ طور قطع با دردها و بحران‌هاي عاطفي در ارتباط است.

اين روان‌شناس در خلال بررسي‌هايش به نكات مهمي دست يافته كه وقتي در كنار يافته‌هاي محققان ديگر قرار مي‌گيرد، واژه خوشبختي و حس خوشبخت بودن را بخوبي تفسير مي‌كند. گروهي از روان‌شناسان ثابت كرده‌اند​ عوامل زيادي در شادي انسان‌ها نقش دارد؛ عواملي كه تاكنون 60 مورد از آن كشف شده است. به گفته اينها عواملي مثل دوستي، احساس احترام، اعتماد به نفس، خدمت به ديگران، داشتن پايگاه اجتماعي مناسب و همسر دلخواه، از عوامل مهم ايجاد حس خوشبختي است. اين روا‌‌ن‌شناسان در حالي اين عوامل را فهرست كرده‌اند كه منكر نقش پول در ايجاد خوشبختي نيستند، اما جايگاه ثروت نزد آنها و تاثيرش در خوشبختي رتبه‌اي بهتر از چهاردهم به دست نمي‌آورد.

زندگي زيباست

شايد نشود بسادگي و زيبايي چارلي چاپلين از خوشبختي حرف زد، اما مي‌توان حس كرد تا چه اندازه حق با اوست. خوشبختي آنقدر نزديك ماست كه گاهي آن را نمي‌بينيم، حتي ناخواسته به آن پشت پا مي‌زنيم و دورش مي‌كنيم.

وقتي كسي در خانه‌اي امن زندگي مي‌كند، وقتي مادري دارد كه عاشقانه برايش وقت مي‌گذارد، وقتي پدر او را از جانش بيشتر دوست دارد، وقتي دوستاني دارد كه هميشه كنارش مي‌مانند، وقتي همسري دارد كه در همه حال شانه به شانه او مي‌ماند، وقتي نگاه ديگران به او پر از اشتياق است يا وقتي او آدم‌ها را به خاطر آن چيزي كه هستند، دوست دارد؛ چنين شخصي خوشبخت واقعي است، چون خوشبخت بودن معنايي جز داشتن حس رضايت از زندگي ندارد.

مريم خباز / گروه جامعه