اگر فرزند دختر داریم
اگر فرزند دختر داریم
بهاره رهنما
برداشت اول: پدر به واسطه یک دوست، من را به خانم درخشنده معرفی میکند؛ 16سالهام و عجله دارم که بازیگر شوم. شش سال از روزی که فیلم «نازنین» را دیدهام و بیقرار این کار شدهام میگذرد. خانم درخشنده در دفترش من را میپذیرد. چه بعدازظهر خوبی! راهنمایی میشوم، کلی اطلاعات میگیرم و مصرتر میشوم درباره آرزویم.
برداشت دوم: بازیگر شدهام! «افعی» را بازی کردهام و شاگرد شلوغ دانشکده ادبیاتم. حالا خانم درخشنده استاد محبوب بچههای رشته ارتباطات در دانشگاه ماست، دوست دارم یک روز سر کلاسش بروم، اما رویم نمیشود؛ هیچ وقت!
برداشت سوم: با دختر 16سالهام و دوستانش به تماشای فیلم خانم درخشنده میرویم: «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» دیدن فیلم دقیقا برایم همزمان شده با روزهای پر مسوولیت و در عین حال شیرینی که سفیر «انجمن حمایت از کودکان» سرزمینم شدهام. قبل از این هم، در طول 10سال «وب»نویسی و فعالیت در حوزه زنان و کودکان وطنم، بارها و بارها از زنان و دخترکانی که هیچ تصور نمیکردم، قصههایی شنیدم که تنم را لرزاند و قلبم را به درد آورد. نامههایی برایم میرسید از زنانی که 20 یا 30سال به حسب تربیت سنتی سختگیرانه و باورهای اجتماعی غلط در مقابل ظلم، بر تن و روانشان سکوت کرده بودند. وقتی نمایش «غبار» را مینوشتم راز یکی از شخصیتها را براساس نامه دردآوری که برایم نوشته شده بود انتخاب کردم اما با دیدن این فیلم، متوجه شدم چه کار اساسی ارزشمند و آسیبشناسانه در رابطه با این نوع سکوت زن ایرانی در این فیلم صورت گرفته. دخترکان نوجوان همراهم برای دختر جوان قهرمان فیلم اشک میریختند و من به شوق ساختهشدن چنین کار ارزشمند موثری در حوزه این آسیب جدی و متاسفانه فراگیر زنان کشورم، اشک میریختم. همینجا، در برداشت سوم، تمامقد به احترام نگاه و جهانبینی و زحمت مفید و آموزنده خانم درخشنده میایستم و تمامی خانوادهها و خصوصا مادران و دختران ایرانی را به تماشای این فیلم دعوت میکنم. باشد تا روزی فرهنگ رفتاری زن ایرانی به جایی برسد که سکوتکردن در مقابل ظلم را نجابت نداند بلکه دفاع از حق خود و بیان دردها و رنجهایش را برای حمایت از باقی زنان - و حتی در مفهومی فراگیرتر - خانوادهها لازم بداند. با احترام و یادی از ترجمه ارزشمند جعفر پوینده از کتابی به نام «اگر فرزند دختر داریم» که از اولین گامهای موثر در آموزش جلوگیری از وقوع این نوع آسیبهای اجتماعی در حوزه زنان بود.
برداشت دوم: بازیگر شدهام! «افعی» را بازی کردهام و شاگرد شلوغ دانشکده ادبیاتم. حالا خانم درخشنده استاد محبوب بچههای رشته ارتباطات در دانشگاه ماست، دوست دارم یک روز سر کلاسش بروم، اما رویم نمیشود؛ هیچ وقت!
برداشت سوم: با دختر 16سالهام و دوستانش به تماشای فیلم خانم درخشنده میرویم: «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» دیدن فیلم دقیقا برایم همزمان شده با روزهای پر مسوولیت و در عین حال شیرینی که سفیر «انجمن حمایت از کودکان» سرزمینم شدهام. قبل از این هم، در طول 10سال «وب»نویسی و فعالیت در حوزه زنان و کودکان وطنم، بارها و بارها از زنان و دخترکانی که هیچ تصور نمیکردم، قصههایی شنیدم که تنم را لرزاند و قلبم را به درد آورد. نامههایی برایم میرسید از زنانی که 20 یا 30سال به حسب تربیت سنتی سختگیرانه و باورهای اجتماعی غلط در مقابل ظلم، بر تن و روانشان سکوت کرده بودند. وقتی نمایش «غبار» را مینوشتم راز یکی از شخصیتها را براساس نامه دردآوری که برایم نوشته شده بود انتخاب کردم اما با دیدن این فیلم، متوجه شدم چه کار اساسی ارزشمند و آسیبشناسانه در رابطه با این نوع سکوت زن ایرانی در این فیلم صورت گرفته. دخترکان نوجوان همراهم برای دختر جوان قهرمان فیلم اشک میریختند و من به شوق ساختهشدن چنین کار ارزشمند موثری در حوزه این آسیب جدی و متاسفانه فراگیر زنان کشورم، اشک میریختم. همینجا، در برداشت سوم، تمامقد به احترام نگاه و جهانبینی و زحمت مفید و آموزنده خانم درخشنده میایستم و تمامی خانوادهها و خصوصا مادران و دختران ایرانی را به تماشای این فیلم دعوت میکنم. باشد تا روزی فرهنگ رفتاری زن ایرانی به جایی برسد که سکوتکردن در مقابل ظلم را نجابت نداند بلکه دفاع از حق خود و بیان دردها و رنجهایش را برای حمایت از باقی زنان - و حتی در مفهومی فراگیرتر - خانوادهها لازم بداند. با احترام و یادی از ترجمه ارزشمند جعفر پوینده از کتابی به نام «اگر فرزند دختر داریم» که از اولین گامهای موثر در آموزش جلوگیری از وقوع این نوع آسیبهای اجتماعی در حوزه زنان بود.
شرق
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۲ ساعت توسط س . وکیلی
|