http://mj5.persianfun.info/img/92/5/Faith-in-Humanity/01-1.jpg

رویی مارک ۵۴ ساله از یک بیماری حاد رنج می برد. دکتر ها جوابش کرده بودند و او تنها چند روز برای ادامه حیات فرصت داشت. یکی از آخرین آرزوهای او این بود که تیم فوتبال محبوبش، فاینورد را یک بار دیگر از نزدیک ببیند.

http://mj5.persianfun.info/img/92/5/Faith-in-Humanity/01-2.jpg

بنابراین مسئولان باشگاه برنامه ریزی کردند تا او بتواند اولین تمرین تیم را از نزدیک مشاهده کند. مارک به همراه پسرش و چند تا از دوستاش به تماشای بازی آمد و اکثر تماشاچیان تیم فاینورد در آن روز داستان مارک را می دانستند.در دقیقه ۱۲ تمرین تمام بازیکنان و تماشاچیان رو به مارک کردند.

http://mj5.persianfun.info/img/92/5/Faith-in-Humanity/01-3.jpg

در همین لحظه یک بنر با تصویر مارک ظاهر شد و دود از سبز رنگ (رنگ مورد علاقه مارک) از همه جا بلند شد. همه با صدای آواز می خواندند ” تو هیچ وقت تنها نیستی”

http://mj5.persianfun.info/img/92/5/Faith-in-Humanity/01-4.jpg

مارک که بشدت تحت تاثیر قرار گرفته بود ناگهان توان پیدا کرد تا بدون هیچ کمکی از جا بلند شود و بسمت تماشاگران حرکت کرد. تماشاگران هم همگی او را تشویق می کردند.

http://mj5.persianfun.info/img/92/5/Faith-in-Humanity/01-5.jpg

سه روز بعد مارک جان به جان آفرین تسلیم کرد.

بیست دات کام