عشق و انسانیت
رویی مارک ۵۴ ساله از یک بیماری حاد رنج می برد. دکتر ها جوابش کرده بودند و او تنها چند روز برای ادامه حیات فرصت داشت. یکی از آخرین آرزوهای او این بود که تیم فوتبال محبوبش، فاینورد را یک بار دیگر از نزدیک ببیند.
بنابراین مسئولان باشگاه برنامه ریزی کردند تا او بتواند اولین تمرین تیم را از نزدیک مشاهده کند. مارک به همراه پسرش و چند تا از دوستاش به تماشای بازی آمد و اکثر تماشاچیان تیم فاینورد در آن روز داستان مارک را می دانستند.در دقیقه ۱۲ تمرین تمام بازیکنان و تماشاچیان رو به مارک کردند.
در همین لحظه یک بنر با تصویر مارک ظاهر شد و دود از سبز رنگ (رنگ مورد علاقه مارک) از همه جا بلند شد. همه با صدای آواز می خواندند ” تو هیچ وقت تنها نیستی”
مارک که بشدت تحت تاثیر قرار گرفته بود ناگهان توان پیدا کرد تا بدون هیچ کمکی از جا بلند شود و بسمت تماشاگران حرکت کرد. تماشاگران هم همگی او را تشویق می کردند.
سه روز بعد مارک جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بیست دات کام