• تكرار« ماهاتیر محمد» در ايران ممكن است؟
  • سیدجمال هادیان طبایی زواره

  • آن‌هایی که به مالزی سفر کرده‌اند یا درباره این کشور مطالعه داشته‌اند، خوب می‌دانند که این کشور ره صدساله را در بیش از دو دهه و با رهبری نخست‌وزیر اسطوره‌ای‌اش «دکتر ماهاتیر محمد» پیموده است. «ماهاتیر محمد» فردی برخاسته از طبقه متوسط است که تحصیلات عالی خود را در رشته پزشکی و جراحی به پایان رساند و از سال 1981 تا 2003 میلادی نخست‌‌وزیر مالزی بود. او با اندیشه‌ای مدرن و مبتنی بر آزادی‌های اقتصادی، توانست به جاودانه‌ترین نخست‌وزیر مالزی تبدیل شود.
    کشور مالزی یکی از موفق‌ترین سیستم‌های اقتصادی جنوب‌شرق آسیا قلمداد می‌شود. تا قبل از سال 1980، بیش از 50‌درصد مردم این کشور زیر خط فقر قرار داشتند (در حالی که بنابر آمار رسمی دولت مالزی، هم‌اکنون کمتر از چهار‌درصد مردم زیر خط فقر هستند. البته خود ماهاتیر محمد معتقد است که توانسته فقر را از 70‌درصد به چهار‌درصد برساند)، جالب‌تر از همه این‌که تا قبل از سال 1963، دولت متحدی به نام مالزی وجود نداشت و از این سال، دولت در این کشور شکل گرفت و ایالت‌های گوناگون تحت یک حکومت مرکزی ملی قرار گرفتند. از سال 1980 تا 2003، رشد اقتصادی مالزی به‌طور متوسط حدود 10‌درصد بود، در حالی که تورم به‌طور متوسط تک‌رقمی بوده است. همچنین این کشور از سال 2000 تاکنون، تورم متوسط کمتر از سه‌‌درصد را تجربه کرده و تولید ناخالص داخلی این کشور از 24‌میلیارد دلار در 1980 به حدود 200‌میلیارد دلار در سال 2005 رسیده است. ماهاتیر محمد در سخنرانی مشهور خود در سال 2005 در ایران گفت: «ایران یکی از پیشگامان تمدن بوده که مالزی در مقایسه با آن هیچ است، اما ما توانستیم (با اندیشه درست) بسیار سریع پیشرفت کنیم.» با این مقدمه و نقش شخصی به نام ماهاتیر محمد در پیشرفت و توسعه مالزی، آیا می‌توان چنین نقشی را برای یکی از سیاستمداران حال حاضر ایران قائل شد؟ آیا چنین قابلیتی در دولتمردان و سیاستمداران ما وجود دارد و می‌تواند بروز کند؟ نقشی که امیر‌کبیر قریب به 150 سال پیش و قبل از آن‌که کشوری چون مالزی به عنوان یک کشور مستقل وجود خارجی داشته باشد در‌صدد ایفای آن بود و ناکام ماند و مردم ایران همچنان در حسرت امیر‌کبیر دیگری مانده‌اند. با توجه به اقتضائات جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت در ایران و مالزی، مقایسه دو کشور در یک ظرف و حتی مقایسه سیاستمداران و دولتمردان با توجه به فرهنگ و اندیشه‌های حاکم بر دو کشور، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد؛ اما با کمی دقت در رویدادهای دهه اخیر در کشور، متوجه خواهیم شد که بررسی شیوه‌های مدیریتی و آمال سیاستمداران ایران نشان می‌دهد که محمدباقر قالیباف در یک برنامه‌ریزی حساب‌شده برای دستیابی به مراکز اصلی سیاستگذاری و برنامه‌ریزی در تلاش است تا شاید ماهاتیر محمد دیگری در آسیا و این‌بار در منطقه چالش‌برانگیز خاورمیانه برخیزد و مظاهر توسعه پایدار را در یک کشور مسلمان به رخ جهانیان بکشد. ناکامی در نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، بخشی از آمال و برنامه‌های قاليباف را برای هشت سال به عقب انداخت اما با ویژگی‌ها و شباهت‌های نسبی قالیباف به ماهاتیر محمد (البته با توجه به تفاوت‌های سیاسی، اجتماعی ایران و مالزی)، آیا قالیباف می‌تواند ماهاتیر محمد دیگری در آسیا باشد؟ برای پاسخ به این سوال باید به وضعیت کشور خودمان و دولتمردان آن نظری اجمالی داشته باشیم:
  •  1) کشور ما وسعتی قریب به پنج‌برابر مالزی و جمعیتی حدود 5/2 برابر آن دارد. ایران ما پیشینه‌ای کهن و تاریخی غنی دارد و در حوزه تمدنی یکی از چند تمدن تاریخی جهان به‌شمار می‌آید که در تکامل و تدوین فرهنگ و تمدن بشر نقشی بسزا داشته اما مالزی از چنین پشتوانه‌ای محروم است البته این پیشینه و پشتوانه ارزشمند، مضراتی هم برای ما ایرانیان در پی داشته است. مردم ایران همواره خود را یکی از برترین اقوام و تمدن‌های عالم دانسته‌اند (که البته چنین هم هست) اما این طرز تفکر سبب نوعی توهم و تبختر و البته تحقق نقشه استعماری استعمارگران درباره تعریف کار شده است. با این طرز تفکر، ایرانیان چنان‌که باید در کار و تلاش مجدانه عمل نمی‌کنند و همواره با تکیه بر پیشینه پرافتخار خویش کار را عار می‌شمارند.
  •  2) کشور ما با وجود برخورداری از ظرفیت‌های متعدد گردشگری به دلیل مشکلات و تناقضات فرهنگی اجتماعی و سیاستگذاری‌های غلط، جایگاهی در حوزه گردشگری بین‌المللی ندارد و قاعدتا درآمد قابل‌ملاحظه‌ای هم از این راه ندارد اما مالزی از این ظرفیت، نهایت استفاده را کرده است .
  • 3) در ایران در عین یکدستی نسبی مذهبی، نژادی و فرهنگی، ناهنجاری‌های سیاسی-اجتماعی به نسبت مالزی بیشتر است. مالزی با تعامل و تدبیر سیاستمداران و دولتمردانش بر این مشکل فائق آمده و در عین کثرت قومی، نژادی و دینی در حوزه فرهنگی اجتماعی و سیاسی به ثبات قابل قبولی رسیده است.
  •  4) دولتمردان ما همواره شیفته توسعه صنعتی و عمرانی بوده‌اند و هیچ‌گاه کشاورزی را به عنوان محور اصلی توسعه اقتصادی در نظر نگرفته‌اند و با وجود منابع و ظرفیت‌های کم‌نظیر، این بخش همچنان مغفول مانده است. مالزی اگر منابع طبیعی و چهار فصلی ایران را ندارد (تنها دو فصل خشک و فصل باران دارد)، در کشاورزی توسعه ویژه‌ای داشته است. بخش اعظمی از این کشور زیر‌کشت درختان پالم (نخل روغنی) است و امروز مالزی بزرگ‌ترین صادرکننده روغن پالم است.
  •  5) علاوه بر گردشگری و کشاورزی، توسعه صنایع و آزادسازی اقتصادی و شرکت در بازارهای جهانی، نظام اقتصادی این کشور را به ساختاری منسجم و منظم بدل کرده که در بیش از دو دهه، کشوری توسعه‌نیافته را در زمره کشورهای برتر در حال توسعه قرار داده است؛ مزیتی که ما از آن کم بهره برده‌ایم. با این مقایسه اجمالی شاید بتوان ادعا کرد که بزرگ‌ترین تفاوت ایران و مالزی در فرهنگ رایج و اندیشه‌ها و افکار دولتمردان و مردم این دو کشور است. ایران با وجود تاریخ و پیشینه غنی و کم‌نظیر فرهنگی، همواره دچار تناقضات چالش‌برانگیز و شکاف‌های فرهنگی بوده است؛ تناقضات و چالش‌هایی که بسترساز چالش‌های اقتصادی، اجتماع و سیاسی است (برای مثال وقتی صداقت در تجارت جای خود را به دروغ، دورویی و فریب می‌دهد اقتصاد دچار مشکل می‌شود یا وقتی قناعت رنگ می‌بازد، اسراف حاکم می‌شود). این تناقضات فارغ از درست یا نادرست بودنشان مربوط می‌شود به اندیشه‌های کاملا متضاد و متعدد در حوزه عرفی، شرعی‌، تقابل سنت و مدرنیته و فرهنگ عمومی جامعه به صورتی که ده‌ها نهاد خود را متولی بخش فرهنگ در ایران و صاحب‌نظر و تصمیم‌گیرنده درباره مسائل فرهنگی می‌دانند عملکرد قالیباف نشان داده است که او در حوزه‌های مختلف مدیریت، در حوزه اساسی فرهنگ، نظریه مستحکم و اندیشه قابل‌اعتمادی ندارد و نسبت به این مقوله سطحی‌نگر است. بعید به نظر می‌رسد که قالیباف بتواند در این چالش آزاردهنده فرهنگی تغییری ایجاد کند و تبدیل به اسطوره توسعه شود. هرچند او در مسئولیت‌های خویش علاوه بر کارهای عمرانی به حوزه فرهنگ علاقه نشان داده و این حوزه را فراموش نکرده است اما هیچ‌گاه نتوانسته است دکترین پسندیده و گره‌گشایی برای حوزه فرهنگ ارائه کند. باید صبور بود و به تماشا نشست و دید آیا او در این فرصت اندک باقیمانده می‌تواند برای حوزه فرهنگ ایرانی اسلامی و فرهنگ عمومی، نظریه در‌خوری ارائه دهد و مدعیان متعدد و قدرتمند این حوزه را با پولیتیک مهار یا از میدان به در یا با خود هماهنگ و همراه کند (که البته کار بسیار دشواری است) یا کماکان می‌خواهد راه خود را در همان بستر ناهموار دولت‌های پیشین ادامه دهد؟
  • بهار