• قرارمون یادت نره...

  • ارز مرجع نمی‌دهیم، روغن‌ گران شد، روغن کمیاب شد، روغن سهمیه‌بندی شد، 100‌هزار تن روغن به شبکه توزیع تزریق می‌کنیم، ارز مرجع می‌دهیم، روغن ارزان می‌شود، برخورد می‌کنیم و... بی‌تعارف اخبار و اظهارات ضد و نقیض آقایان دولتی‌ها سرگیجه‌آور است برای ما و شمایی که رقص قیمت‌ها گلوی معیشت‌مان را می‌فشارد. امروز نمی‌گوییم شاید دیده باشید، بلکه می‌گوییم قطعا دیده‌اید جای خالی روغن در قفسه‌ فروشگاه‌های خرده‌فروشی کوچک سطح شهر را. بازهم می‌گوییم قطعا، چون می‌دانیم تلخی ادبیات این روزهای بازار که می‌گویند «یا بخر یا برو»، فاصله دو ابروی شما را نیز با گرهی کوتاه‌تر کرده است. برای وعده‌های داده شده اما شاید اختلاف‌نظری داشته باشیم چراکه ما به واسطه فالگوش ایستادن و روابط نزدیک با برخی از مدیران، نیک می‌دانیم که وعده‌ها، وعده خواهند ماند. برای همین شاید شما به صَف شدن روغن در قفسه‌های خالی را چشم به‌راه نشسته‌اید و به امید جلسات تعیین قیمت وعده داده شده اخبار هیات دولت را بالا و پایین می‌کنید. برای همین می‌خواهیم شما را از رویاهای کوچک و دوست‌داشتنی دور کنیم و بگوییم چهار روز از قرار توزیع 100‌هزار تن روغن دولت گذشت و باید به آقای مدیر بگویید «قرارمون یادت نره». اما نه انگار قراری نبوده که حالا آقای مدیر فراموش کرده باشد. قرار نه برای ما و نه برای شماست، قرار آقای مدیر با واردکنندگان روغن است، قراری‌که در آن حرف‌های خوب خوب می‌زنند و قیمت تمام شده روغن خام را چند صد تومانی در هر کیلوگرم بالاتر می‌گیرند. قرار برای آن‌هایی است که صفر‌های حساب بانکی آن‌ها با تخصیص ارز مرجع یا با حذف آن دو برابر می‌شود. قرار برای مدیرعامل باشگاهی است که تخصصی در ورزش ندارد، تیم‌داری می‌کند، معتمد باشگاه رقیب می‌شود، وارد‌کننده ذرت، گندم، سویا، جو و بالاخره روغن می‌شود. اصلا بی‌خیال قرار، که قرار بود اتفاقات شیرین، تلخی اتفاقات نامیمون را گُم کند...
  • بهار