همه آمدند، اما دیر...
- سعدی افشار در خانه ابدیاش آرام گرفت
- همه آمدند، اما دیر...
سیاه باز آرام خوابیده است. نه میرقصد و نه دیگر دردهای استخوانهای پوکش آزارش میدهد. آرام روی تابوت خوابیده است. باید دقت کنی تا بدن نحیفش- خیلی نحیفش- را از زیر تابوت تشخیص دهی، وگرنه اینکه انگار زیر آن پارچه ترمه، آدمی خوابیده است. آن هم سیاهبازی که روزگاری همه مبهوت هنرنماییهایش بودند. این چند روز که رفته است، خیلیها دربارهاش گفتهاند. از بزرگان هنر تا شاگردان و جوانترها. همانهایی که در روزهای بیماریاش هم خیلی حرفها دربارهاش زدند و البته کمتر کسی کاری کرد. پیرمرد مانده بود در همان خانه کوچک خیابان شیخ هادی با دوست و همراه قدیمیاش و درد میکشید. دلتنگی میکرد. میخندید و آرام میگرفت تا اینکه برای همیشه آرام شد. در همان خانه کوچک خیابان شیخ هادی. همان خانهای که تازه قسطهایش را تمام کرده بود. دیروز هم همه آمده بودند برای بدرقه آخرین بازمانده نسل سیاهبازان تئاتر ایران. سیاهبازانی که این روزها خیلیها، خیلی سیاهشان کردند. از همان زمان که تئاتر نصر را تعطیل کردند. از همان روزی که لالهزار را به این حال و روزی انداختند که حالا افتاده است. او روی دوش بچهمحلهایش به خانه ابدیاش رفت تا برای همیشه آرام بگیرد. «داوود فتحعلیبیگی» یکی، دو ماه قبل پیشنهاد برگزاری یک گلریزان برای درمان دردهای سعدی افشار داد. سعدی البته قبول نکرد. گفت که دلش نمیخواهد کسی به خاطر او به زحمت بیفتد. برای همین نشست در همان خیابان شیخ هادی. فتحعلیبیگی خودش هم مدتهاست نمایشی روی صحنه نبرده است، برای همین در مراسم بدرقه سعدی میگوید: «یکی از برجستهترین هنرمندان تخت حوضی را از دست دادیم.» فتحعلیبیگی البته خودش بهتر از هرکسی میداند که شرایط مناسب نیست و برای همین است که بعد از خاموشی او هیچکس نیست که راهش را ادامه دهد. او میگوید: «او حاضر جواب بود و حرف را به موقع میگفت، کلام را گران میفروخت اما به موقع. هرگز دیر نمیآمد، بسیار متواضع بود و اگر از هنرمندی انتقادی داشت به روی او نمیآورد.» فتحعلیبیگی در پایان با صدایی که از آن غم میبارید، گفت: «خوش به حال کائنات که امشب چه مجلس شادی دارند.» مجید جعفری هم که خود سالهاست که در زمینه هنرهای سنتی فعالیت میکند، سعدی را سلطان طنز و کمدی خواند. هنرمندی که همواره کلامش عمیق و پرمحتوا بود. او البته میتوانست در این سالها از هنرمندانی چون سعدی حمایت کند. با این حال در مراسم بزرگداشتش میگوید: «او انسانی ساده بود؛ اما ژرف میاندیشید، زمانی گفت کاش میتوانستیم کتاب زندگی را از انتها بخوانیم که در آن صورت اینگونه زندگی نمیکردیم.»
عزاداران اصلی مراسم دیروز اعضای خانه تئاتریها بودند. سعدی که خانوادهاش را خیلی وقت پیش از دست داده بود و در این سالها غریبانه زندگی میکرد. ایرج راد هم در رثای او سخن گفت: «سعدی افشار هم رفت. بالاخره همه روزی به دنیا میآیند و میروند ولی بعضی افراد اثرگذار زندگی میکنند و زندگیشان بیحاصل و بیثمر نمیگذرد. کمتر کسانی هستند که ماندنی و ماندگار باشند و سعدی افشار جزو آنها بود. او در شرایطی بسیار سخت و در محیطهایی بسیار عجیب زندگی کرد؛ اما سالم و سربلند از این محیطها بیرون آمد و ماندگار شد و به همین دلیل همه هنرمندان برای او ارزش قائل هستند. برای او که بدون حمایت و پشتیبان به تنهایی در محلههایی فقیرنشین کار کرد و بالا آمد و امروز به عنوان یکی از بازیگران شاخص تئاتر سنتی ایران شناخته میشود.»ایرج راد از طرف خانه تئاتر ایران درگذشت سعدی افشار را تسلیت گفت: «مطمئنم نام سعدی در تاریخ تئاتر مملکت همواره خواهد ماند و ارزش خود را خواهد داشت.»در این برنامه قطعهای ادبی نیز از طرف جمشید مشایخی و انجمن بازیگران خوانده شد. پیکر سعدی افشار روی دست این هنرمندان و بچههای محله به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) بدرقه شد تا او دیگر بیآرامد و دیگر غصه آمپولهای چندمیلیونی و غم تنهاییاش را نخورد.
مراسم تشییع پیکر زنده یاد سعدی افشار صبح امروز یکشنبه با حضور هنرمندان سینما تلویزیون و تئاتر در تالار وحدت برگزار شد.













+ نوشته شده در دوشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت توسط س . وکیلی
|