من نفهمید، ایرانیها چرا ترسید از در؟
مساله در
پوریا عالمی
دیروز یکنفر تعریف کرد وقتی میهمان خارجیشان میخواسته از ایران برود و برگردد به کشور خودش، آخرین حرفش توی فرودگاه این بوده: «فرهنگ شما ایرانیان بود بسیار نایس. اما من نفهمید، ایرانیها چرا ترسید از در؟»
مساله این است. واقعا چرا ما از در میترسیم؟
مرحله اول: پا
توجه کردهاید به در که میرسیم پا سست میکنیم و اینپا و آنپا میکنیم که همراهمان پا پیش بگذارد و زودتر برسد به در و از در رد بشود. اگر او هم پا سست کند داستان شروع میشود. یعنی میرویم توی مرحله بفرما.
مرحله دوم: بفرما
وقتی دو ایرانی با هم به در میرسند حالات زیر پیش میآید:
- بفرما ممدجون.
- نه به جون شما. مگه میذارم؟ اول شما. بزرگتری گفتند کوچکتری گفتند. برو برو... تعارف نکن جونممد، داشرضا.
مرحله سوم: این تن بمیره
- ممدجون این تن بمیره اول شما بفرما تو. (و همزمان شروع میکند به هولدادن ممدجون)
در حالی که چهارچوب در را گرفته و جلوی هولدادن و فشار داشرضا مقاومت میکند تا از جا کنده نشود: ممدجون، مگه از رو نعش تو رد شم که اول من برم.
مرحله چهارم: راستی
داشرضا: اصلا ممدجون، همه این حرفا درست، ولی شما دست راستی. باید اول بری.
و با این جمله کل معادله را تغییر میدهد. حالا ممدجون تلاش میکند تا از سمت چپ داشرضا خارج شود و بیاید اینطرف.
مرحله پنجم: چپی
ممدجون: ببین داشرضا، من اصلا دست چپ و راستمرو نمیشناسم. بیا برو تو.
داشرضا: شما با اینهمه سابقه سیاسی چطور چپ و راسترو از هم تشخیص نمیدهی؟
ممدجون: برای ماها، فرق سیاست با در این است که وقتی به در میرسیم تلاش میکنیم همه زودتر از ما بروند تو، اما توی سیاست، قلم پای طرف را خُرد میکنیم اگر بخواهد ما را دور بزند.
مرحله ششم: بزرگی
ممدجون: آقا بزرگتری گفتند کوچکتری گفتند.
داشرضا: یعنی من بزرگترم اول از در رد بشوم تو مطمئن شوی توش گیر نمیکنم؟
مرحله هفتم: پیگیری
ممدجون: شما خودت با زبان خوش کوتاه نمیایی انگار. من مجبورم (تلفن را از جیبش درمیآورد) زنگ بزنم 110 بیاید.
مرحله هشتم: بازی پیچیده میشود
در این لحظه دونفر از دوستان از راه میرسند و بازی را پیچیده میکنند. ممکن است دوساعت طول بکشد که مردم از در رد شوند.
دربازی: دربازی یا در گروهی یا Door Group از بازیهای قدیمی ایرانیان است. در این بازی برخلاف زندگی واقعی که همه سعی میکنند هم را دور بزنند، افراد دورهم میچرخند تا آن یکی از در رد شود. اولین نفری که از در برود تو، بازنده محسوب میشود و تا آخر روز با سرشکستگی زندگی خواهد کرد.
صدای در: در همهجای دنیا در صدایی شبیه این دارد: قییییژژژژژژژ. در ایران صدای در این است: بووووووووووو. و بعد دهانش را باز میکند و آدم را میخورد.
جنایت دری: دونفر که از بچگی با هم دوست بودند سر مساله ردشدن از در با هم دعوایشان شد و یکی آن یکی را کشت.
راهکار دری: شورای شهر تصویب کرد برای حل مساله در، شهرداری حق ندارد به ساختمانهایی که در دارند پایان کار بدهد.
درگیری: آیا اینگیری که ما با در داریم نشانهای از این است که ما درگیریم؟
خوددرگیری
- پس مهربان کو؟
- هیچی دوساعته ایستاده جلو در. معلوم نیست به خودش یا کودک درونش تعارف میزند که اول آنها بیایند تو. فکر کنم خوددرگیری پیدا کرده.
در تاخیری: آیا در وسیلهای تاخیری محسوب میشود و نمیگذارد ما به کارهایمان زود برسیم؟
در تاریخی: آیا اگر اینقدر جلو در معطل نمیشدیم همهچیز حل بود؟ آیا باعث عقبماندگی تاریخیمان در بوده است؟
سیاست دری: البته بهترین راهکار برای مساله در را سیاستمداران پیدا کردهاند. آنها چون نمیترسند بهراحتی دودر میکنند. در نتیجه مثل مردم عادی از در نمیترسند.
شرق
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۲ ساعت توسط س . وکیلی
|