همانند گل باشیم...
تأمل در آفرینش، افزون بر آنکه آدمی را با خداشناسی آشنا میکند، شیوه چگونه زیستن را نیز به آدمی میآموزد. اگر نگاه به یک شاخه گل، غم زدا و بهجتافزاست، چرا آدمی این گونه نباشد و چرا نگاه به چهره او موجب آرامش و شادی دیگران نگردد؟
خوشا روزی که چون یک شاخه گل
غمی از قلب بیماران درآریم
چو پروانه به دور از ننگ هستی
سری در کوی مشتاقان برآریم
گلها معشوق دیگرانند؛ چون سراپا زیباییاند و غرق در عطرهای دل انگیز. بکوشیم از قافله گلها عقب نمانیم و ما نیز محبوب دیگران باشیم. نکند از گیاهان نیز عقب بمانیم و نتوانیم حتی یک دل را به دست آوریم؛ صائب میگوید:
صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را
تو بیپروا بودن از عهده یک دل نمیآیی
گلها، نه هرگز دلی را شکستهاند و نه هیچ گاه عطر دلانگیزشان را از کسی دریغ داشتهاند؛ و نه هرگز زیبایی دروغین به نمایش گذاشتهاند. ما نیز «همانند گل» باشیم. زیبا باشیم و زیبایی افزا.